Thursday, August 04, 2011
Sunday, March 20, 2011
↑
Bess McNeill: Uh... their music?
The Movie "Breaking the Waves" by "Lars von Trier"
↑
Lines on screen: They say it's the last song. They don't know us, you see. It's only the last song if we let it be.
Selma: I listen to my heart.
Selma: [talking about musical films] You know when the camera goes really big and it comes up out of the roof, and you just know that it's gonna end? I hate that.*
*The film ends this way.
The Movie "Dancer in the Dark" by "Lars von Trier"
Sunday, January 16, 2011
↑
Margaret "Maggie" Pollitt: You know what I feel like? I feel all the time like a cat on a hot tin roof.
Brick Pollitt: Then jump off the roof, Maggie. Jump off it. Cats jump off roofs and land uninjured. Do it. Jump.
Margaret "Maggie" Pollitt: Jump where? Into what?
Brick Pollitt: People like doing what they used to do, after they've stopped being able to do it.
The Movie "Cat on a Hot Tin Roof" by "Richard Brooks"
Sunday, November 21, 2010
↑
عشق مگر حتمن باید پیدا و آشکار باشد تا به آدمی حقِ عاشقشدن، عاشقبودن بدهد؟ گاه عشق گم است؛ اما هست، هست، چون نیست. عشق مگر چیست؟ آنچه که پیداست؟ نه، عشق اگر پیدا شد که دیگر عشق نیست. معرفت است. عشق از آن رو هست که نیست. پیدا نیست و حس میشود. میشوراند. منقلب میکند. به رقص و شلنگاندازی وامیدارد. میگریاند. میچزاند. میکوباند و میدواند. دیوانهی صحرا. گاه آدم، خود آدم، عشق است، بودنش عشق است. ... در تو عشق میجوشد، بیآنکه بدانی از کجا پیدا در تو پیدا شده، روییده...؛
کتاب ''جای خالی سلوچ'' نوشتهی ''محمود دولتآبادی''؛
Sunday, September 12, 2010
Saturday, September 11, 2010
↑
کسانی هستند که که ما به ایشان سلام میگوییم و یا ایشان به ما. آنها با ما گرد یک میز مینشینند، چای میخورند، میگویند و میخندد. ''شما'' را به ''تو''، ''تو'' را به هیچ بدل میکنند. آنها میخواهند که تلقینکنندگان صمیمت باشند. مینشینند تا بنای تو فرو بریزد. مینشینند تا روز اندوه بزرگ. … جامههایشان را میفروشند تا برای روز تولدت دستهگلی بیاورند- و در دفتر یادبودهایشان خواهندنوشت. …. بر فراز گردابی که تو واپسین لحظهها را در آن احساس میکنی میچرخند و فریاد میزنند: من! من! من! من!
کتاب ''بار دیگر، شهری که دوست میداشتم'' نوشتهی ''نادر ابراهیمی''
Subscribe to:
Posts (Atom)